به شتاب رفتن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). به شتاب و نشاط رفتن. (معجم متن اللغه) ، درخشیدن سراب، بیدار شدن از خواب. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، بانگ بر زدن، تیز شدن گشن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). به هیجان درآمدن گشن برای گشنی، خواندن کسی را به چیزی. (معجم متن اللغه) ، زجر کردن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). راندن، ذبح کردن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، خواندن گشن را به گشنی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (معجم متن اللغه). هبهب بالتیس، خواند او را به گشنی. (ناظم الاطباء). اسم از آن: هبهبه است