زبون، (برهان) (ناظم الاطباء)، محقر، زشت، حیران و درمانده، خاموش، (برهان) (از ناظم الاطباء)، فرهنگهای بعد از اسدی ’هاژو’ و ’هاژه’ را به همان معنی هاژ ضبط کرده اند شاید ’واو’ و ’ها’ تصغیر باشد لفظ هاج که در تکلم هست مبدل هاژ است، ریشه اش در سنسکریت ’اواچ’ است به معنی بیحرف و خاموش، از ’وچ’ به معنی حرف زدن و همزۀ نفی، (از فرهنگ نظام)