جدول جو
جدول جو

معنی ونجنک

ونجنک
(وَنْجْ نَ)
شاهسفرغم. (لغت نامۀ اسدی). شاه سپرغم. (حاشیۀ برهان قاطع). شاه اسپرم. (برهان). ریحان. (انجمن آرا) (برهان) (آنندراج). ضیمران. (برهان) :
ونجنک را همی نمونه کند
در گلستان (زیر هامون) به زلف ونجنکی.
خسروی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا