ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاه سپرغم، اسپرغم، شاه سپرم، اسفرغم، شاه پرم، سپرم، شاه اسپرم، نازبو، سپرهم، اسفرم، شاه اسپرغم، اسپرم، سپرغم، ضیمران، شاسپرم، ضومران برای مثال ونجنک را همی نمونه کند / زیر هامون به زلف ونجنکی (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۸۲)
رِیحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاهِ سپَرَغم، اِسپَرغَم، شاهِ سپَرَم، اِسفَرغَم، شاه پَرَم، سِپَرَم، شاه اِسپَرَم، نازبو، سِپَرهَم، اِسفَرَم، شاه اِسپَرغَم، اِسپَرَم، سِپَرغَم، ضَیمُران، شاسپَرَم، ضَومُران برای مِثال ونجنک را همی نمونه کند / زیر هامون به زلف ونجنکی (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۸۲)
نام دیگر آن گنده سیری است و هر دو نام در کرج متداول است. (یادداشت مؤلف) ، ریزه ریزه کردن. (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (هفت قلزم) (مؤیدالفضلاء) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). ریزریز کردن. (فرهنگ فارسی معین). ریزریز کردن نان. (ناظم الاطباء) ، بیرون کشیدن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم) (مؤید الفضلاء) (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ فارسی معین). کشیدن. (انجمن آرا) (آنندراج) ، زمین آب دادن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). زمین را آب دادن. (مؤید الفضلاء) (آنندراج) (هفت قلزم) : جمع لشکر کرد و تاختن تا... و جمله زر بفرمود انجیدن. (تاریخ طبرستان) ، آزردن. (ناظم الاطباء). آزردن. زخم زدن. (فرهنگ فارسی معین). سوراخ کردن. (یادداشت مؤلف) : بخنجر همه تنش انجیده اند برآن خاک خونش بشنجیده اند. لبیبی. تیغت تن کوهسار انجیده گرزت سر روزگار پخچیده. سراج الدین راجی
نام دیگر آن گنده سیری است و هر دو نام در کرج متداول است. (یادداشت مؤلف) ، ریزه ریزه کردن. (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (هفت قلزم) (مؤیدالفضلاء) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). ریزریز کردن. (فرهنگ فارسی معین). ریزریز کردن نان. (ناظم الاطباء) ، بیرون کشیدن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم) (مؤید الفضلاء) (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ فارسی معین). کشیدن. (انجمن آرا) (آنندراج) ، زمین آب دادن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). زمین را آب دادن. (مؤید الفضلاء) (آنندراج) (هفت قلزم) : جمع لشکر کرد و تاختن تا... و جمله زر بفرمود انجیدن. (تاریخ طبرستان) ، آزردن. (ناظم الاطباء). آزردن. زخم زدن. (فرهنگ فارسی معین). سوراخ کردن. (یادداشت مؤلف) : بخنجر همه تنش انجیده اند برآن خاک خونش بشنجیده اند. لبیبی. تیغت تن کوهسار انجیده گرزت سر روزگار پخچیده. سراج الدین راجی