معنی وکف وکف (قَذْیْ) خمیدن و میل کردن، ستم کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، عیبناک شدن، بزه مند گردیدن. (منتهی الارب). گناه کردن. (اقرب الموارد) ، سست گشتن. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا