معنی وقله وقله (وَ لَ) خستۀ مقل. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). ج، وقول. (منتهی الارب) (آنندراج). وقل، یکی. (اقرب الموارد). رجوع به وقل شود. - رجل وقلهالرأس، یعنی مردی دارای سری بسیار کوچک. (اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا