جدول جو
جدول جو

معنی ورع

ورع
(وَ رِ)
پرهیزگار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پارسا. باورع. خویشتن دار. پارسای. (نصاب) ، بددل، خرد و حقیر. کوچک، سست، بی خیر و بی فایده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ترسو و جبان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا