جدول جو
جدول جو

معنی ورع

ورع
(فَ)
ورع. وراعه. وروع. وروع. پرهیزگار گردیدن و بازایستادن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به وراعه شود
لغت نامه دهخدا