معنی ورب ورب (فَلْءْ) تباه شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). تباه شدن رگ. (تاج المصادر بیهقی). تباه و فاسد شدن رگ، فروهشته گردیدن ابر. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا