نوعی زغال طبیعی به رنگ قهوه ای تیره، دارای ۵۰% تا ۶۰% کربن که به هنگام سوختن بوی آمونیاک می دهد و از رسوب تدریجی گیاهان آبی مانند جلبک ها و خزه ها تولید می شود
نوعی زغال طبیعی به رنگ قهوه ای تیره، دارای ۵۰% تا ۶۰% کربن که به هنگام سوختن بوی آمونیاک می دهد و از رسوب تدریجی گیاهان آبی مانند جلبک ها و خزه ها تولید می شود
از زغالهای سوختنی است که از تغییر و دگرگونی مواد نباتی در زیر آبها بوجود می آید، از اقسام زغال سنگ است، از خزه های مخصوصی تشکیل شده که نوع عمده آن اسفنی (بفارسی اشنه) میباشد، این خزه ها پیوسته از بالا روییده و از پایین ریشه و برگ و ساقه های آنها متراکم شده ومبدل به زغال تورب گردیده و موارد استعمال آن نه تنها سوخت است بلکه برای ساختن نوعی کاغذ و پارچه بکاررفته و معدن آن اغلب در نواحی باتلاقی یافت میشود
از زغالهای سوختنی است که از تغییر و دگرگونی مواد نباتی در زیر آبها بوجود می آید، از اقسام زغال سنگ است، از خزه های مخصوصی تشکیل شده که نوع عمده آن اسفنی (بفارسی اُشنه) میباشد، این خزه ها پیوسته از بالا روییده و از پایین ریشه و برگ و ساقه های آنها متراکم شده ومبدل به زغال تورب گردیده و موارد استعمال آن نه تنها سوخت است بلکه برای ساختن نوعی کاغذ و پارچه بکاررفته و معدن آن اغلب در نواحی باتلاقی یافت میشود
دهی جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 334 تن. آب آن از رود خانه لوان تأمین می شود. محصول آنجا غلات، بنشن، آلبالو، گردو، عسل و شغل اهالی زراعت، کرباس و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 334 تن. آب آن از رود خانه لوان تأمین می شود. محصول آنجا غلات، بنشن، آلبالو، گردو، عسل و شغل اهالی زراعت، کرباس و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
پارچه های آهن خمیده است که بر بازوهای تبنگو برای استواری میکوبند. (آنندراج) ، پارچه ای که در گهواره دسته های رضیع بربندند. (یادداشت مؤلف) ، سینه بند اسب. (منتهی الارب)
پارچه های آهن خمیده است که بر بازوهای تبنگو برای استواری میکوبند. (آنندراج) ، پارچه ای که در گهواره دسته های رضیع بربندند. (یادداشت مؤلف) ، سینه بند اسب. (منتهی الارب)
نعت مفعولی منحوت از ’اریب’ و ’وریب’ فارسی. وریب. اریب. این لفظ عربی نیست و گویا فارسی زبانان از لفظ اریب و وریب فارسی، این صیغۀ مفعولی را ساخته اند. (از یادداشت مؤلف). کج و معوج و دارای اریب. (ناظم الاطباء). خط و راه کج. این معنی از اریب فارسی گرفته شده است. (فرهنگ نظام). - حجاب مورب، حجاب حاجب، و آن پرده ای باشد میان دل و معده. (یادداشت مؤلف). - خط مورب، خط کج و مایل. (از ناظم الاطباء)
نعت مفعولی منحوت از ’اریب’ و ’وریب’ فارسی. وریب. اریب. این لفظ عربی نیست و گویا فارسی زبانان از لفظ اریب و وریب فارسی، این صیغۀ مفعولی را ساخته اند. (از یادداشت مؤلف). کج و معوج و دارای اریب. (ناظم الاطباء). خط و راه کج. این معنی از اریب فارسی گرفته شده است. (فرهنگ نظام). - حجاب مورب، حجاب حاجب، و آن پرده ای باشد میان دل و معده. (یادداشت مؤلف). - خط مورب، خط کج و مایل. (از ناظم الاطباء)