معنی وراد وراد (وُرْ را) جمع واژۀ وارد به معنی آیندگان بر آب. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : بر لب چشمۀ سنانش تزاحم وراد فتوح است و بر سواد دل و جگر اعداش رخنه های جروح. (المضاف الی بدایع الازمان 34) لغت نامه دهخدا