جدول جو
جدول جو

معنی ودج

ودج
(فَ)
رگ گردن بریدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رگ زدن ستور. (تاج المصادر زوزنی). قصد کردن رگ گردن ستور را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیکو و راست کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، صلح افکندن میان قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و فعل آن از باب ضرب است. (منتهی الارب). نیک کردن میان قومی. (تاج المصادر بیهقی). اصلاح کردن و قطع شر و بدی نمودن. (از اقرب الموارد). صلح کردن میان قوم و راست و نیکو نمودن میان آنها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا