نام شهری است از ولایت بدخشان و ختلان. (برهان). شهری است به ماوراءالنهر (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) در کنار جیحون. (یسنا). از ولایت ختلان. (غیاث اللغات). در ترکستان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی). از اعمال بلخ از ختلان و آن شهری پهناور است بر کنار جیحون، بسیارنعمت و خوش هوا. ناحیتی است آبادان و برکرانۀ وخشاب نهاده و قصبۀ آن هلاورد است و لیوکند نیز از این ناحیت است. (حدود العالم). نام قدیم جیحون. (یادداشت مرحوم دهخدا). یاقوت گوید: وخش (به فتح اول) شهری است از نواحی بلخ از ختلان و آن کوره ای است متصل به ختل و جمعاً تشکیل یک کوره دهند و آن برکنار نهر جیحون است. (حاشیۀ برهان قاطع از معجم البلدان) : به گامی سپرد از ختا تا ختن به یک تک دوید از بخارا به وخش. شاکر بخاری (حاشیۀ برهان از لغت فرس ص 217). مصراع اول در صحاح الفرس: به گامی شمرد از خطا تا چگل. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). عقل جزوی همچو برقست و درخش در درخشی کی توان شد سوی وخش. مولوی. شنیدم که در خاک وخش از مهان یکی بود در کنج خلوت نهان. سعدی. شنیدم که بگریست دانای وخش که یارب مر این شخص را تو ببخش. سعدی. و گفتند چشم خود را پوش و از آن دریای وخش گذرانیدند. (انیس الطالبین). میان من و لشکرگاه دو کوه بود و دریای وخش. (انیس الطالبین)