جدول جو
جدول جو

معنی وخش

وخش
(وَ خَ)
نام مرضی است که بهائم را باشد. (غیاث اللغات از لطایف و سروری)، بیماریی است که اسب را در پای میشود. (غیاث اللغات). مرضی و علتی که در دست و پای دواب پیدا شود و لنگ میشوند. (انجمن آرا). بیماریی در دست و پای ستور که اوفه نیز گویند. (ناظم الاطباء). مرضی و علتی است که در دست و پای اسب و خر به هم میرسد و بدان سبب لنگ میشوند و آن را اوفه هم میگویند. (برهان) :
وخش و سست و بدلگام و چموش
جرد و لنگ و کند و نابینا.
کافی ظفر همدانی، در عیوب اسب. (حاشیۀ برهان قاطع از جهانگیری و رشیدی). از این شعر معنی ’حیوان لنگ’ معلوم میشود نه مرض لنگی، شاید به معنی ستور لنگ و مرض آن هر دو آمده. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین از فرهنگ نظام). رشیدی گوید: وخش به فتح مرضی است که اسب و اشتر بدان سبب بلنگد و به کسر خا اسبی که آن مرض داشته باشد. (طابع رشیدی بین الهلالین (به فتحتین) را افزوده است) . اگر لفظ عربی میبود قیاس رشیدی درست درمی آید که در معنی اول مصدر و در دوم صفت مشبهه باشد. لیکن خود او هم لفظ را فارسی ضبط کرده است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا