جدول جو
جدول جو

معنی وثن

وثن
(وَ ثَ)
بت. (منتهی الارب) (دهار) (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی) (السامی) (ناظم الاطباء). نصب. طاغوت. جبت. صنم. (یادداشت مرحوم دهخدا). فغ. بغ. بدّ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بت که به صورت آدمی از سنگ باشد. هیکلی باشد که صنعتگران به صورت و جثۀ آدمی بسازند از جنس گوهرهای معدنی یا سایر سنگها و یا از تخته و چوب اما صنم فقط صورت ساخته شدۀ از اشیاء بالا میباشد لکن بدون جثه. (کشاف اصطلاحات الفنون). ج، اوثان، وثن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
چو پشت برهمن شود شاخ گل
بر او بر گل نو چو روی وثن.
فرخی.
بخت پرستیدن خواهدترا
همچو وثن را که پرستد شمن.
فرخی.
بوستان گویی بت خانه فرخار شده ست
مرغکان چون شمن و گلبنکان چون وثنا
بر کف پای شمن بوسه بداده وثنش
کی وثن بوسه دهد بر کف پای شمنا.
منوچهری.
تا نماند بر ذهب نقش وثن
چونکه صورت مانع است و راهزن.
مولوی
لغت نامه دهخدا