قصد و آهنگ نکردن. دست به طرف چیزی دراز ننمودن. (برهان قاطع) (انجمن آرا). مقابل یازیدن به معنی آختن و دراز کردن دست بسوی چیزی: برآتش بنه خواسته هر چه هست نگر تا نیازی به یک چیز دست. فردوسی. چو بخشنده باشی و فریادرس نیازدبه تاج و به تخت تو کس. فردوسی. قدح ز اشتیاق تو بگریست خون که دستی سوی او نیازیده ای. سراج الدین قمری. ، نیفکندن و نینداختن، ناله نکردن. ننالیدن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)