معنی نوس
- نوس (فَ)
- جنبیدن. (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). جنبیدن پیرایه و گیسو و جز آن. (از منتهی الارب) (آنندراج). نوسان. (از اقرب الموارد). رجوع به نوسان شود، راندن شتر را. (از تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فروهشتن گیسوها را از پشت. (از ناظم الاطباء)
