در تداول، مادر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). والده، مادربزرگ. جده. (فرهنگ فارسی معین) ، خدمتکار زن مخصوصاً اگر پیر باشد. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین). - ننه جان، مادرجان. کلمه ای که مادر هنگام مهربانی به فرزند خود می گوید. (ناظم الاطباء). - ننه خانی شله پز، ننه خانم شله پز، شخص چلمن و بی عرضه و بی قابلیت: این جور که تو خیاطی می کنی ننه خانی شله پز هم می تواند بکند. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین). - ننه من غریبم درآوردن، آه و ناله کردن. (فرهنگ فارسی معین). خود را ناتوان و بینواو ضعیف وانمود کردن برای جلب ترحم دیگران. - ننه صمد، ننه خانی شله پز. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین). - ننه قمر، ننه خانی شله پز. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین). - ننه مرده، مادرمرده. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین)