نمکی. نمک دار. نمک زده. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). شور، خوشگل. ملیح. زیبا. خوشایند. (ناظم الاطباء). ملیح. ملیحه. مطبوع: نگار من چو درآید به خندۀ نمکین نمک زیاده کند بر جراحت ریشان. ؟ ، ظریف و لطیفه گو. (ناظم الاطباء) ، دراصطلاح به معنی مسخره آید. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). به طعنه مردم لوس و بی مزه را گویند