معنی نقم نقم (نِ قَ) جمع واژۀ نقمه. رجوع به نقمه و نقمت شود: ایزد ما این جهان نز پی جور آفرید نز پی ظلم و ستم نز پی کین و نقم. منوچهری. کف راد او مر نعم را مقر سر تیغ اومستقر نقم. ناصرخسرو لغت نامه دهخدا