کینه. عناد. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). گفت و شنود و اختلاف و نزاع و دشمنی و کدورت. (ناظم الاطباء). ستیز. کدورت. آزردگی. نزاع. جدال. کشمکش: خود نقیریست کل عالم و تو در نقار از پی نقیر مباش. سنائی. به مردانی که در نقار و جدال اختران قاطعاند. (جهانگشای جوینی). و خبر داد که ایشان اضعاف لشکرمغول اند همه مردان نقار و کارزار. (جهانگشای جوینی). بر خاطر عاطرت غباری نرسد از گفتۀ من ترا نقاری نرسد. (آنندراج). ، جمع واژۀ نقره.رجوع به نقره شود، {{مصدر}} با کسی واکاویدن در خصومت. (زوزنی). (به) همدیگر بازگردانیدن سخن را. (منتهی الارب) (آنندراج). مناقره. (منتهی الارب) (زوزنی). رجوع به مناقره شود