معنی نفوق نفوق (غَ رَ قَ) مردن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خارج شدن روح از تن مرد و دابه. (از اقرب الموارد). بمردن ستور. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، برکنده پوست گردیدن زخم. (منتهی الارب) (آنندراج). تقشر. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا