جدول جو
جدول جو

معنی نغل

نغل
(غَ)
تباه شدن. (از غیاث اللغات). تباه شدن پوست. (از جهانگیری). تباه گردیدن پوست در دباغت. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). و عفن شدن آن. (از متن اللغه). تباه شدن ادیم. (تاج المصادر بیهقی). تباه شدن ادیم در پیراستن. (از زوزنی). فهو نغل. (متن اللغه) ، تباه گردیدن زخم، بد شدن نیت. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (آنندراج). کینه ور گردیدن دل. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ازاقرب الموارد). کینه ور شدن دل. (از تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) (از متن اللغه) ، سخن چینی نمودن و تباهی انداختن میان قوم. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). و اسم از آن نغله است. (از متن اللغه) ، افساد و نمیمه بین قوم. (اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا