جدول جو
جدول جو

معنی نعمان

نعمان
(نُ)
خون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دم. (متن اللغه) (از اقرب الموارد). به وی شقایق را منسوب کنند به جهت سرخی، یا شقایق منسوب است به نعمان منذر. (منتهی الارب).
- لالۀ نعمان. رجوع به لاله شود:
شکفته لالۀ نعمان به سان خوب رخساران
به مشک اندرزده دلها به خون اندرزده سرها.
منوچهری.
به فعل بندۀ یزدان نه ای به نامی تو
خدای را تو چنانی که لاله نعمان را.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا