جدول جو
جدول جو

معنی نعق

نعق
(غَ غَ لَ)
بانگ کردن غراب. (از المنجد) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نعیق. نعاق. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، بانگ کردن شبان گوسفندان خود را و زجر نمودن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه). بانگ بر گوسفند زدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نعیق. نعاق. نعقان. (اقرب الموارد) (متن اللغه) (منتهی الارب) ، بانگ برداشتن مؤذن به اذان. به بانگ بلند اذان گفتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا