جدول جو
جدول جو

معنی نطیح

نطیح
(نَ)
بز نر که به سرون زدن بمیرد. (منتهی الارب) (آنندراج). گوسپند نری که به سرون زدن مرده باشد. (ناظم الاطباء). منطوح. (المنجد). که بر اثر نطح (شاخ زدن) مرده باشد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و تأنیث آن نطیحه است. (از متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به نطح شود، اسب که در پیشانی او دو دایره باشد و آن مکروه است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آن اسب که بر پیشانی دو دایره دارد، و هی نکره. (مهذب الاسماء)، مشؤوم. (اقرب الموارد) (المنجد). گویند: تطیر من النطیح و الناطح. (اقرب الموارد)، مرد بدفال. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد مشؤوم. (از متن اللغه). رجل نطیح، مردی بداختر. (مهذب الاسماء)، هرچه پیش آید از مرغ و وحش، خلاف قعید. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه پیش آید و برابر کسی شود. از مرغ و آهو و جز آن. (فرهنگ خطی). آن صید که از پیش درآید. (مهذب الاسماء) ناطح. رجوع به ناطح شود
لغت نامه دهخدا