روان گشتن و رفتن آب. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). جاری شدن آب. (از متن اللغه). اندک اندک جاری شدن آب. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، چکه کردن مشک آب به علت پارگی یا دریدگی یا سوراخ شدن. (از اقرب الموارد). اندک اندک چکه کردن ظرف آب. (از متن اللغه). تنطاف. نطفان. نطافه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). نطاف. (متن اللغه) ، ریختن آب را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، به فجور تهمت کردن کسی را و به عیب آلودن وی را. (از منتهی الارب). تهمت کردن کسی را و به عیب آلودن. (آنندراج). کسی را به فجور متهم کردن یا به ننگ آلودن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)