جدول جو
جدول جو

معنی نشیم

نشیم
(نِ)
نشیمن. (برهان قاطع) (آنندراج) (جهانگیری) (انجمن آرا). جا و مقام نشستن. (از برهان قاطع). محل و مقام نشستن آدمی و طیور. (آنندراج) (انجمن آرا). جای و مکان نشستن. توقفگاه. (ناظم الاطباء). مخفف نشیمن. آشیانه. آرامگاه. (غیاث اللغات). نشینه مخفف آن است. (انجمن آرا) (آنندراج) :
ز یأجوج ومأجوج گیتی برست
زمین گشت جای نشیم و نشست.
فردوسی.
کنم زنده در گور جائی که هست
مبادش نشیم و مبادش نشست.
فردوسی.
، آشیانۀ مرغ. (از برهان قاطع). آشیانۀ مرغان (ناظم الاطباء). مخفف نشیمن باشد و اکثر به [نشیمن] مرغ و طیر اطلاق کنند. (فرهنگ خطی) :
بفرمود تاپس به هنگام خواب
برفتند سوی نشیم عقاب.
فردوسی.
نشیمی از او برکشیده بلند
که ناید ز کیوان بر او بر گزند.
فردوسی.
نشیم تو [سیمرغ] رخشنده گاه من است
دو پّر تو فرخ کلاه من است.
فردوسی.
نشیمش [نشیم سیمرغ را] چنین زیر بگذاشتی
به صد رنگ پیکرش بنگاشتی.
اسدی
لغت نامه دهخدا