مخفف نسترن است. (برهان قاطع) (غیاث اللغات). و آن گلی باشد سفید و به غایت خوشبوی. (برهان قاطع). نام گلی است سفیدرنگ که در غایت خوشبوئی باشد. (از جهانگیری). نسترن. (آنندراج) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء). نسترون. (آنندراج) : عیسی خلال کرده از خارهای گلبن ادریس سبحه کرده از غنچه های نستر. خاقانی (از رشیدی). خوش لفظم از خوشی مراعات او بلی هست این گلاب من ز گل نستر سخاش. خاقانی. آن غنچه های نستربادامه های قز شد زرّ قراضه در وی چون تخم پیله مضمر. خاقانی