تب زده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). محموم. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، سخت تشنه که رگها و زبانش خشک گردد. (منتهی الارب) (آنندراج). کسی که از بسیاری تشنگی زبان و رگهای بدن وی خشک شده باشد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (ازالمنجد) ، آنکه از بسیاری رفتگی خون سست شده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از المنجد). ضعیف. (دهار). که ضعیف شده باشد از بیرون آمدن خون بسیار. (مهذب الاسماء) ، مست. (منتهی الارب) (آنندراج). سکران. (اقرب الموارد) (المنجد). مستی که عقل وی زایل شده باشد. (ناظم الاطباء) ، بیهوش. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بئر نزیف، چاه کم آب. (از المنجد). رجوع به نزف شود، کسی که در خصومت حجت وی قطع شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به نزف شود