معنی ندرت - لغت نامه دهخدا
معنی ندرت
- ندرت
(نُ رَ) - کمی. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (فرهنگ نظام). تنگ یابی. کم یابی. دیریابی. شذوذ. دشواریابی. عزت. (یادداشت مؤلف). ندره.
- بر سبیل ندرت، گاهگاه. گاه وگداری.
- به ندرت، ندرتاً. ندرهً.
، تنهائی. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) (غیاث اللغات). تنها بودن. (غیاث اللغات) (فرهنگ نظام) ، اتفاق و چیزی نادر. (ناظم الاطباء). رجوع به ندره شود
لغت نامه دهخدا