جدول جو
جدول جو

معنی ند

ند
(نِدد)
همتا. (منتهی الارب) (دهار) (جهانگیری) (آنندراج) (دستوراللغه) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء). مثل. (آنندراج) (منتهی الارب) (جهانگیری) (زمخشری) (غیاث اللغات). نظیر. (اقرب الموارد) (غیاث اللغات). شبیه بدّ. (یادداشت مؤلف). ندید. (از المنجد) :
آنکه نی ضد بود نه ند او را
نیستش کس شریک در دو سرا.
(ولدنامه چ همایی ص 6).
، ضد. (آنندراج) (منتهی الارب). مانند مخالف. (زمخشری). مانندی که منازع باشد. (نفایس الفنون از تفسیر کبیر). ج، انداد، یار. (یادداشت مؤلف)، نزد متکلمان، هر شی ٔ که با شی ٔ دیگر در ذات مانند و در صفات مخالف باشد آن را ند گویند چنانکه گویند: اﷲ تعالی منزه عن الند. (نفایس الفنون از شرح مؤلف)، (اصطلاح صوفیه) هر چیز که بنده را از تقدیم خدمت نسبت به آقایش بازدارد آن ند است، از جملۀ آن چیزهاست: نفس و هوی و هوس. حق تعالی در قرآن مجید فرموده: اءفرأیت من اتّخذ الهه هواه. (قرآن 23/45). از آن جمله است شهرت بین خلق بر اثر حب ریاست، و از آن جمله است این جهان و شیطان. (نفایس الفنون)، نام بت نیز هست. (غیاث اللغات). معبود. تمثال. (یادداشت مؤلف)، کشته. بوی خوش. رجوع به ند (ن ) و ند (ن دد / ن دد) شود
لغت نامه دهخدا