درخستن سرین یا پهلوی ستور را به چوب و مانند آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). سیخونک زدن بر چارپا برای به حرکت درآوردن آن، راندن شتر و چارپایان را با درخستن سرین آنها به چوب. (از منتهی الارب). راندن. (از آنندراج) ، برانگیختن. و ازعاج. (از المنجد) (از اقرب الموارد) : نخس بفلان، هیجه و ازعجه. (اقرب الموارد) ، به پای برکندن چیزی را. (منتهی الارب) ، خاراندن دو شاخ بز کوهی از جانب درازای آنها سرین آن را. (اقرب الموارد) ، نخاس در سوراخ بکره کردن تا تنگ گردد. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، کم گردیدن گوشت ستور. (از منتهی الارب) : نخس لحمه (به صیغۀ مجهول) ، کم گردید گوشت وی. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)