معنی نبذه - لغت نامه دهخدا
معنی نبذه
- نبذه
(نَ ذَ) - ناحیه. (اقرب الموارد) (از مهذب الاسماء) (معجم متن اللغه). نبذه. گوشه و کرانه. یقال: جلس نبذه. (از منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، چیز کم و آسان از هر چیزی. (ناظم الاطباء). کمی. قلیلی. (یادداشت مؤلف) ، پاره ای ازهر چیزی. (ناظم الاطباء). قطعه ای از چیزی علی حده. (از اقرب الموارد). پاره ای. (دستوراللغه). ج، نبذ
لغت نامه دهخدا