جن و پری، (آنندراج) (غیاث اللغات)، منسوب به آتش، آتشی، (ناظم الاطباء) : بیمار بد این ملکت زاو دور طبیب او آشفته شده طبعش هم مائی و هم ناری، منوچهری، چون باز خاک تیره شود خاکی ناچار باز نارشود ناری، ناصرخسرو، جان ناری یافت از وی انطفا مرده پوشید از بقای او قبا، مولوی، ، شکل ناری از مجسمات، جسمی باشد که چهار سطح مثلث متساویهالاضلاع بر آن محیط باشد، (یادداشت مؤلف)، (اصطلاح طب) رنگی از رنگهای بول، (یادداشت مؤلف) : و بول ناری و بوی آن تیز باشد، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، روشن و شفاف و درخشنده همچو آتش، (بحرالجواهر)، صفت سلاح گرم، سلاح آتشین از قبیل توپ و تفنگ، مقابل سلاح سرد مانند شمشیر و خنجر، رجوع به ناریه شود، دوزخی، (آنندراج) (غیاث اللغات)، دوزخی، جهنمی، (ناظم الاطباء)