بی جان. که جان ندارد. غیر ذیروح. که حیات و زندگی ندارد. مقابل جانوربه معنی حیوان و زنده و ذیروح و جاندار: برآورد از آن وهم پیکر میان یکی زرد گویای ناجانور. ابوالحسن لوکری. جانورکش مرکبانی سرکش و ناجانور آب هر یک را رکاب و باد هر یک را عنان. فرخی. وز آن جام ناجانور بشنوم درودی کزین جانور برشوم. نظامی. ببخشایش جانور کن بسیج به ناجانور بر مبخشای هیچ. نظامی