معنی نأش - لغت نامه دهخدا
معنی نأش
- نأش
(عَ زَ قَ) - فراگرفتن، گرفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گرفتن چیزی را. (ناظم الاطباء). اخذ. (از معجم متن اللغه) ، سخت گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بطش. (از اقرب الموارد). گرفتن و سختگیری کردن به چیزی. (از المنجد) ، حمله کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تأخیر افکندن. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). بازگذاشتن چیزی را و درنگی کردن در کار آن. (ناظم الاطباء) ، سپس گذاشتن. (منتهی الارب). دور کردن. (از اقرب الموارد) ، برخاستن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قیام. نهوض، زنده کردن و برانگیختن: نأشه اﷲ نأشاً، ای احیاه و رفعه. (اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا