معنی مهلکه مهلکه (مُ لِ کَ) مهلکه. کشنده: بعد از آنکه هیچ امید نداشتیم و به دفعات در وقایع مهلکه افتاده بودیم و از جان ناامید گشته به همدیگر رسیدیم. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی 174)مؤنث مهلک. ج، مهلکات لغت نامه دهخدا