جدول جو
جدول جو

معنی موقع

موقع
(مُ وَقْ قَ)
بلارسیده و سختی کشیده، سفردیده از مردم و شتر و خر، پشت ریش شده از خر و از شتر. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). بعیر موقع، شتر پشت ریش از بسیاری اسفار. (یادداشت مؤلف) ، راه نرم و کوفته، کارد و تیغ تیزکرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، نشان کرده شده بر نامه. توقیعکرده شده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث). صحه گذاشته شده. تأییدشده: مناشیر تقدیر به موافقت تدبیر او موقع و امثلۀ قضا بر موجب رضای او موشح. (سندبادنامه ص 274) ، بلندکرده شده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث)
لغت نامه دهخدا