مأخوذ از تازی، به معنی از آن، که در تفریق حساب استعمال می کنند. یعنی موضوع شده از آن و تفریق شده از آن. (ناظم الاطباء). - منها ساختن، منها کردن. مفروق را از مفروق منه بیرون کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب بعد شود. - منها کردن، افکندن. انداختن. کم کردن. استثناء کردن. وضع کردن. موضوع کردن. تفریق کردن. عددی را از عددی باقی فاضل کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا)