جدول جو
جدول جو

معنی منعل

منعل
(مُ عَ)
فرس منعل، اسب سخت سم، فرس منعل ید کذا و رجل کذا او الیدین او الرجلین، اسب که میان سم و رسغ آن سپیدی باشد و گرد نگردد یا برتر گذرد از سپیدی خاتم که سپیدی اندک است در قوائم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
- منعل الاربع، اسبی که سپیدی در هر چهار دست و پای آن باشد. (از صبح الاعشی ج 2 ص 20).
، نعل کرده شده از ستور. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انعال شود، مرد بانعل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا