بیان کرده شده. تفسیر و تأویل شده. (از ناظم الاطباء). روشن و واضح گردیده. روشن. واضح: بپرسیدی ز حد و غایت عشق جوابی جزم خواهی و مفسر. فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 61). ز کلک شاه وصفی کرد خواهم دو شاخش را به دو معنی مفسر یکی مر جهل را ضری است بی نفع یکی مر علم را نفعی است بی ضر. عنصری (دیوان چ قریب ص 65). از آن مهمانت آمد میر کرمان که فضلت بود نزدیکش مفسر. عنصری (دیوان چ قریب ص 77). چون وصل نکورویان مطبوع و دل انگیز چون لفظ نکوگویان مشروح و مفسر. ناصرخسرو. گفتا مبر انده که من اینجای طبیبم بر من بکن آن علت مشروح و مفسر. ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 512). قولی به قلم گوید گویا به کتابت قولی به زفان گویدمشروح و مفسر. ناصرخسرو (ایضاً ص 131). ز خانه مهین و کهین و کبوتر جوابم بیاور از آنها مفسر. ناصرخسرو