جدول جو
جدول جو

معنی مفسر - جستجوی لغت در جدول جو

مفسر
کسی که معنی سخنی را بیان کند، کسی که مطلبی را شرح وبسط می دهد، تفسیر کننده
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
فرهنگ فارسی عمید
مفسر
(مُ فَسْ سَ)
بیان کرده شده. تفسیر و تأویل شده. (از ناظم الاطباء). روشن و واضح گردیده. روشن. واضح:
بپرسیدی ز حد و غایت عشق
جوابی جزم خواهی و مفسر.
فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 61).
ز کلک شاه وصفی کرد خواهم
دو شاخش را به دو معنی مفسر
یکی مر جهل را ضری است بی نفع
یکی مر علم را نفعی است بی ضر.
عنصری (دیوان چ قریب ص 65).
از آن مهمانت آمد میر کرمان
که فضلت بود نزدیکش مفسر.
عنصری (دیوان چ قریب ص 77).
چون وصل نکورویان مطبوع و دل انگیز
چون لفظ نکوگویان مشروح و مفسر.
ناصرخسرو.
گفتا مبر انده که من اینجای طبیبم
بر من بکن آن علت مشروح و مفسر.
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 512).
قولی به قلم گوید گویا به کتابت
قولی به زفان گویدمشروح و مفسر.
ناصرخسرو (ایضاً ص 131).
ز خانه مهین و کهین و کبوتر
جوابم بیاور از آنها مفسر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
مفسر
(مُ فَسْ سِ)
بیان نمایندۀ معنی سخن. (آنندراج). تفسیرکننده. شرح نماینده. تأویل کننده. بیان کننده. (از ناظم الاطباء). شارح. مبیّن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
اینت مفسر ظفر، خاطب اعجمی زبان
ز اعجمیان عجب بود، خاطبی و مفسری.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 431).
، آنکه قرآن شرح و تفسیر کند: در این آیت سخنی نغز است و قاعده ای نیکو که معظم اقوال مفسران که برشمردیم در آن بیاید. (کشف الاسرار میبدی ج 1 ص 20). و چون به سرخس آمد، پیش امام ابوعلی زاهربن احمد شد که مفسر و محدث و صاحب حدیث بود. (اسرارالتوحید چ صفا ص 24). فضلاء دهر را جمع کرد تا در تفسیر قرآن مجید... تصنیفی مستوفی کردند مشتمل بر اقاویل مفسران و تأویل و تفسیر متقدمان و متأخران. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران صص 252-253). علمای ظاهر سه طایفه اند: مفسران و اصحاب حدیث و فقها. مفسران به علم لغت ونحو و صرف و وجوه قراآت و شأن نزول آیات و اصول قصص منسوب و اصحاب حدیث... (مصباح الهدایه چ همایی ص 62). و رجوع به تفسیر شود، (اصطلاح ریاضی) جزو صحیح لگاریتم اعداد را مفسر و جزو اعشاری لگاریتم اعداد را ’مانتیس’ گویند
لغت نامه دهخدا
مفسر
بیان و تفسیر کننده، شرح نماینده، تاویل کننده، بیان کننده، شارح، مبین
فرهنگ لغت هوشیار
مفسر
((مُ فَ سِّ))
تفسیر کننده، شرح دهنده
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
فرهنگ فارسی معین
مفسر
گزارنده
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
فرهنگ واژه فارسی سره
مفسر
تفسیرگر، گزارشگر، مترجم، تفسیرنویس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مفسر
المعلّق
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به عربی
مفسر
Commentator
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مفسر
commentateur
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مفسر
comentarista
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مفسر
comentarista
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مفسر
Kommentator
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به آلمانی
مفسر
komentator
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به لهستانی
مفسر
комментатор
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به روسی
مفسر
коментатор
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مفسر
مفسّر
دیکشنری اردو به فارسی
مفسر
مفسر
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به اردو
مفسر
ผู้วิจารณ์
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به تایلندی
مفسر
mchambuzi
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مفسر
מפרשן
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به عبری
مفسر
解説者
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مفسر
评论员
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به چینی
مفسر
해설자
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به کره ای
مفسر
commentator
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به هلندی
مفسر
komentator
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مفسر
বিশ্লেষক
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به بنگالی
مفسر
टिप्पणीकार
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به هندی
مفسر
commentatore
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مفسر
yorumcu
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افسر
تصویر افسر
(دخترانه)
کلاه پادشاهی، تاج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مفسره
تصویر مفسره
مونث مفسر، آیات مفسره، مونث مفسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفسری
تصویر مفسری
در تازی نیامده زند گری گزارشگری تفسیر کردن تفسیر گزارش: (اینت مفسر ظفر خاطب اعجمی زبان ز اعجمیان عجب بود خاطبی و مفسری) (خاقانی. سج. 431)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسر
تصویر میسر
شدنی، فراهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مفسد
تصویر مفسد
جلویز
فرهنگ واژه فارسی سره