معنی معوه
- معوه (مَعْ وَ)
- یکی معو. (منتهی الارب). واحد معو یعنی یک دانه رطب رسیده. (ناظم الاطباء). ابوعبید گوید به قیاس واحد معو است و من آن را نشنیده ام. (از اقرب الموارد) ، رطب نیم خشک. (ناظم الاطباء). رطبی که قسمتی از آن خشک شده باشد. (از اقرب الموارد)
