جدول جو
جدول جو

معنی معروض

معروض
(مَ)
ظاهر و هویدا شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، عرضه شده. عرض شده. (ناظم الاطباء).
- معروض داشتن، عرض کردن. (ناظم الاطباء). گفتن. عرض کردن. به خدمت بزرگ گفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- معروض علیه، عرضه شده بر آن. آنچه که چیزی را بدان عرضه کنند: و آن را از بهر آن عروض خواندند که معروض علیه شعر است. (المعجم چ دانشگاه ص 24).
، درخواست شده و استدعاشده. (ناظم الاطباء).
- معروض داشتن، درخواست نمودن و استدعا کردن. (ناظم الاطباء).
، تقدیم کرده شده و تسلیم شده. (ناظم الاطباء) ، پیش آمده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بیان کرده شده. (آنندراج) ، نوشته شده و مورخ شده، شتری که دارای داغ چلیپا باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا