میل را در سرمه دان جنبانیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به سهولت و آسانی گذشتن و گویند مریمعج. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به شتاب رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). معج السیل معجاً، سیل به شتاب جاری شد. (از اقرب الموارد) ، به سرزدن بچه پستان مادر را و دامن در گرداگرد آن گشادن تا قادر شود به شیر مکیدن، کارزار کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شمشیر زدن، جنبان شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به هر سو گشتن و این از نشاط باشد. (از اقرب الموارد) ، جماع کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)