جدول جو
جدول جو

معنی معبد

معبد
(مُ عَبْ بَ)
نرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خوار. (منتهی الارب). خوار و ذلیل. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معنی بعد شود، گرامی داشته شده از لغات اضداد است. (منتهی الارب). گرامی داشته شده. (ناظم الاطباء). مکرم و معظم چنانکه گویی او را عبادت می کنند، از لغات اضداد است. (از اقرب الموارد) ، عبادت کرده شده. (آنندراج) (غیاث) ، میخ زده شده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). میخ. (از اقرب الموارد) ، تیزشهوت از گشن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، شهری که اثر و علم و آب ندارد، شتر قطران مالیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شتر رام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، طریق معبد، راه کوفته و پا سپر کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا