جدول جو
جدول جو

معنی مظهر

مظهر
(مَهََ)
جای بالا رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). محل صعود و جای بالا رفتن. ج، مظاهر. (ناظم الاطباء) ، محل ظهور و جای آشکارا شدن و جایی که در آن چیزی دیده میشود و آشکارا میگردد. (ناظم الاطباء). جلوه گاه. محل ظهور. جای پیدایش. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دل وجان اهل معنی... به وجود مبارک آن معدن خلال جلال و مظهر دولت و اقبال مسرور. (المعجم چ دانشگاه ص 25).
- مظهرالعجائب، پیدایشگاه شگفتیها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مظهرخوان، خوانندۀ مظهر و اشاره است به کتاب ’مظهرالعجایب’ عطار نیشابوری:
مظهرم گویی بباید سوختن
چشم مظهرخوان بباید دوختن.
عطار.
- مظهر قنات، آنجا که آب قنات در سطح زمین عیان و جاری شود. محل پیدایش آب قنات بر روی زمین.
، در تداول، نماینده. مثل. نمایشگر. نشان دهنده. مجسم شدۀ چیزی: فلائی مظهر تقوی و پرهیزگاری است، تماشاگاه و منظر و تماشاخانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا