جدول جو
جدول جو

معنی مضر

مضر
(مُ ضِرر)
زیان کار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ضرر رساننده. زیان رساننده. گزندرساننده و زیان کار. (ناظم الاطباء) : و این مهلت به انواع مضر همی بود. چه از همه قوی تر اخراجات خزینه بود. (چهارمقالۀ نظامی ص 41).
که در این زندان بماند مستمر
یاوه تاز و طبل خوار است و مضر.
(فرهنگ لغات مثنوی ج 7 ص 373).
این حیات از وی برید و شد مضر
و آن حیات از نفخ حق شد مستمر.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 375).
مرا در کام دنیاوی مضر چون زهر مار آمد
زبهر زهر هر ساعت مرو در کام اژدرها.
جمال الدین سلمان (از آنندراج).
، رجل مضر، مرد با دو زن و زن بابنانج. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). مرد با دو زن و زن بابنانج یعنی زنی که شوهرش زن دیگر دارد. (از ناظم الاطباء). و رجوع به مضره شود، نزدیک شونده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، آن که بسیار مال درآیدش هر روز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). آنکه هر روز مداخل و درآمد بسیار داشته باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا