معنی مشئوم مشئوم (مَ) مشؤوم. میشوم. بدیمن. نامیمون. نامبارک: بر زنی گشت عاشق آن مشئوم آن نگونسارتر ز راهب روم. سنایی (حدیقه از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مشؤم و مشؤوم و مشوم شود لغت نامه دهخدا